مدتی است دیگر صدایم را نمی شنوی ، صدایت را نمی شنوم
درست از همان روز كه گفتی تنهایت نمی گذارم!!!
می نویسم شاید بخوانی
اما حالا دیگر خواندنت هم دردی را از من دوا نمی كند
می دانی
... ... ... ... روزها می گذرد ، ماه ها می گذرد
و سالها نیز خواهند گذشت
اما چیزی در من تغییر نمی كند
هیچ چیز...
انگار كه چیزی را گم كرده باشم ، هر روز به دنبال اش می گردم
نمی دانم گم كرده ام
یا جایی جا مانده است
یا شاید تو آن را با خود برده ای
جایش خالی است
می سوزد
...
و هیچ چیز دیگری جایش را پر نخواهد كرد....
نظرات شما عزیزان:
|